جرم در لغت به معنای «گناه» آمده است.همان گونه که اقدام منفی به صورت فعل هم مشمول مجازات است انجام ندادن یک فعل و عدم اقدام به آن هم قابلیت پیگیری کیفری دارد و مجازات خاص خود را هم خواهد داشت.«جرم عمل یا خودداری از عملی است که مخالف نظم و صلح و آرامش اجتماع بوده و از همین حیث مجازاتی برای آن تعیین نموده باشد.»انجام تخلف و جرم از ناحیه افراد عموماً به صورت مختلف صورت می گیرد و بر اساس آن مجازاتهای مربوط به جرائم در قانون مدون شده است.
«جرم مخالفت با اوامر و نواهی کتاب و سنت یا ارتکاب عملی است که به تباهی فرد یا جامعه بیانجامد. هر جرم را کیفری است که شارع بدان تصریح کرده یا اختیار آن را به ولی سپرده است.» همان گونه که مشخص است فردی مبادرت به ارتکاب جرمی می نماید قانون حسب جرم ارتکابی، مجازات خاص خود را برای شخص خاطی در نظر گرفته و متخلف را به مجازات مقرر در آن محکوم نموده است.هر گروه دارای معیارهایی از رفتار است که «هنجار» نامیده می شود.
این هنجارها ضرورتاً به صورت قانونی تدوین نشده اند؛ بلکه هر کس از نقطه نظر گروهی که عضو آن است، عملی را بهنجار (درست) و نابهنجار (نادرست) جرم میداند و این هنجارها بستگی به ارزشهای فرهنگی هر جامعه دارد. مجرم کسی است که برچسب خورده و جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده اند.این رویکرد معتقد است که رفتارها به خودی خود به عنوان جرم یا کجروی محسوب نمی شوند؛ بلکه این افراد و گروههای فرهنگی هستند که به این رفتارها به عنوان جرم برچسب میزنند..باید توجه داشت که جرم یک پدیده اجتماعی و کاملاً نسبی است. چرا که جرم در یک زمان و در بین برخی ملتها، جرم محسوب می شود، در حالی که در زمان و مکان دیگر جرم شناخته نمی شود.
برای روشن شدن مطلب چند مثال می آوریم:قبل از ظهور اسلام، زنده به گور کردن نوزادان دختر در بین قبایل عرب متداول بود و مجازاتی در پی نداشت؛ در حالی که پس از ظهور اسلام این عمل نهی شد و عنوان گناه پیدا کرد.لواط در آتن و قبیله چوکچی و سرقت در قوم اسپارت جرم نبوده؛ ولی در بیشتر جوامع جرم محسوب می شود.در جزایر فیچی کشتن پدر و مادر نه تنها جرم نیست؛ بلکه کاری نیک شمرده می شود. و یا «پدرکشی» در بین اسکیموها و «دخترکشی» در چین باستان اساساً جرم شناخته نمی شود.سرخپوستان بلاک فوت دزدیدن اموال بیگانگان را کاری نیک می انگارند و بسیاری از محرومان ستمدیده ربودن اموال بیگانگان را «دزدی» و «بد» نمی شمارند؛ در صورتی که از منظر صاحب نظران اجتماعی هیچ کدام از این نظرات پذیرفته نمی شود.
زنان اسکیمو اگر توسط مردی قویتر از شوهرانشان دزدیده شوند، مورد مواخذه قرار نمی گیرند، هم چنین آن مرد «زن دزد» مورد تشویق جامعه اسکیمو قرار میگیرد؛ زیرا جرات کردهاست خانواده ضعیفی را از بین ببرد.بنابرین می توان گفت که نظر جامعه نسبت به جرم در همه جا یکسان نیست.
در جرم شناسی پدیدههای بزه، بزهکار و بزهکاری به عنوان سه رکن اصلی در نظر گرفته می شود. بنابرین در ادامه ، سعی در ارائه یک تعریف برای هر کدام از این ارکان، داریم.هر عملی که در جامعه قوانین را نقض کند و مجازات در پی داسته باشد، «بزه» نامیده می شود.هر جرمی که صورت میگیرد، دارای علل سازنده ای است که بر روی فرد اثر میگذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق میدهد. پی آمد این سوق دادنها، ارتکاب خطا است و خاطی را به یک تعبیر «بزهکار» مینامند.
بزهکاری مجموعه ای از جرایمی است که در یک زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد. ژامبو مرلن در این زمینه می نویسد:« بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار، می توان آن را مورد بررسی قرار داد و تراکم جرم، اهمیت گونه های مختلف جرایم، تغییرات اجتماعی جرایم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و دقیقاً تحقیق کرد.»لاک ساین نیز در این زمینه می نویسد: «بزهکاری یک میکروب اجتماعی است. این میکروب در محیطی که آمادگی پروراندن تبهکار نداشته باشد، بروز نکرده، جرمی اتفاق نمی افتد.»در ایران نیز بزهکاری به کل جرایمی گفته می شود که در صورت ارتکاب به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات دارای مجازات هستند.
2-1-2-تعریف مجازات
مـجازات در لغت به مـعنای جزا دادن ، پاداش و کیفر آمده است در اصـطلاح حقوقی تعاریف متفاوتی از مـجازات آمـده اسـت : « مجازات عبارت از تنبیه و کیفری است که بر مرتکب جرم تحمیل میشود.
مفهوم رنج از مفهوم مجازات غیر قابل تفکیک است و در واقع رنج و تعب است که مشخص حقیقی مجازات میباشد.»ویا «مجازات واکنش جامعه علیه مجرم » است. در مورد تعریف ارائه شده باید اذعان نمود که علمای حقوق در به دست آوردن حقیقتی از مجازات وتعریف واقعی و اصطلاحی آن عنایت خاصی مبذول نداشته اند چرا در تعریف مجازات بایستی جنبههای مختلف آن مطمح نظر قرار گیرد:
اولاً-مجازات ملازمه با عدالت واقعی دارد . پس اولین نکته در بیان تعریف مجازات ، رعایت عدالت است.
ثانیاًً- اگر برای شناخت حقیقت مجازات به تاریخ مراجعه کنیم ، ملاحظه میشود که مجازات در ابتدای امر عبارت از عکس العمل جـامعه در مقابل عمل مـجرمانه بوده ، ولی بعد ها که جامعه تشکیلات وانتظامـی یافت و دولـت به وجود آمد ، این عکس العمل اجتماعی هم شکل حقوقی به خود گرفت . بنابرین مجازات باید هدفی را تعقیب واین هدف می بایست در تعریف کاملاً مشخص گردد.
ثالثاً- واضع واجرا کننده مجازات باید در تعریف ذکر شود.
رابعاً- محدوده مجازات باید مشخص شود.
با توجه به این نکات میتوان مجازات را این گونه تعریف کرد:« مجازات مجموعه قواعد مورد تأیید جامعه است که ضامن اجرای عدالت واقعی است وسعی در هدایت مجرم اصلی و یا احتمالی، بازدارندگی دیگران از ارتکاب جرم ، ارضاء فطرت عدالت خواهی مجنی علیه و حمایت از جامعه را دارد که توسط قوه مقننه وضع و به وسیله قوه قضاییه به مورد اجرا گذارده می شود» حال که مجازات از نظر حقوقی مشخص شد، باید دید قانون گذار جرم را چگونه تعریف نموده است : در ماده 2قانون مجازات اسلامی آمده است :«هر فعل وترک فعلی که در قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد، جرم محسوب می شود»
با توجه به منطوق این ماده وتعریف اصطلاحی مجازات ، میتوان چنین نتیجه گرفت که:«مجازات آزاری است که قاضی به علت ارتکاب جرم به نشانه نفرت جامعه از عمل مجرمانه و مرتکب آن برای شخصی که مقصر است برطبق قانون تعیین می کند. آزار را، که صدمه ای به حقی از حقوق مجرم وارد می آورد نباید هدف مجازات تلقی کرد . هدف مجازات اصلاح مجرم ، دفاع اجتماعی واجرای عدالت است. آزار وسیله نیل به این هدف عـالی است. مجازات قاضی در حدودی که قانون مـعلوم نموده است ، تعیین میکند . مـجازات ضامن اجراء قواعد مـربوط به نظم عمومی است واز سایر وسایل تضمینیه مـمتاز ومشخص است. مـجازات شخصی است و برای همه یکسان است.»
2-1-3-مفهوم حد
حدود جمع حد است و در لغت عرب به معنای واسطه میان دو چیز آمده است که از اختلاط آن دو جلوگیری میکند و حدود شرعی را از آن جهت حدود میگویند که موجب فاصله افتادن بین حلال و حرام خدا میشود »«نهی از نزدیک شدن به حدود خدا کنایه از این است که مردم نباید آن ها را انجام دهند و معنای آیه این است که نزدیک به این کارها که همان الکل و شرب و جماع (در حال روزه و اعتکاف) میباشد، نشوید و یا اینکه از این احکام و حرمتهای الهی که برایتان بیان شده است (احکام روزه)، تجاوز نکنید و نگذارید که روزهی شما به وسیله تجاوز از حدود الهی و ترک تقوا ضایع گردد.»
اصل حد چنانچه علامه طباطبائی ذیل آیه 187 سورهی مبارکهی بقره تصریح کرده و چنان که از کلام بسیاری از اهل لغت به دست میآید به معنی منع و دفع است. بنابرین مرز را از آن جهت حدّ گویند که میان دو شیء واقع شده و مانع از اختلاط آن است. به تصریح راغب وجه تسمیهی حدّ زنا و حدّ خمر آن است که مرتکب را از ارتکاب گناه جدید باز میدارد و نیز دیگران را از ارتکاب آن منع میکند. به چشم تیز بین و دقیق از آن جهت حدید گویند که مانع از مخفی شدن اشیاء میشود. ظاهراًً به زبان گویا سخنگو از آن جهت حدید میگویند که از آدمی دفاع میکند و مانع از مغلوب شدن او در گفتگو میشود؛
«وقتی حالت خوف و ترس فرو نشست، زبانهای تند و خشن خود را با انبوهی از خشم و عصبانیت بر شما میگشایند (و سهم خود را از غنایم مطالبه میکنند!) در حالی که در آن نیز حریص و بخیلند»
حدود در اصطلاح فقها به معنی کیفر و عقوبتی است که موجب آزار بدن میشود و مقدار و کیفیت آن در شرع تعیین شده و قضات هیچگونه دخل و تصرفی در آن ندارند، همانند حدّ سرقت که در قرآن کریم قطع دست تعیین شده است قضات شرع نمیتوانند آن را تغییر دهند و کم یا زیاد کنند یا اینکه چنین عقوبتی حدّ میگویند به این دلیل است که مانع از معصیت و جرم است. بنابرین از آنجایی که عقوبت و کیفر یک نوع مانعیت از انجام معصیت را دارد به آن حد گفته میشود.
فاضل مقداد در تعریف حدّ گفته است«حدّ در اصطلاح شرعی مجازاتی جسمی – به درد آوردن بدن – است که میزان آن را شارع مشخص کردهاست و وجه تسّمیهی آن با معنای لغویاش این است که این عقوبت مانع از تکرار جرم است.»[17]
شهید ثانی در مسالک آورده است: «شرعا: عقوبة خاصّة تتعلق بایلام البدن، بواسطة تلبس المکلّف بمعصیة خاصّة، عین الشارع کصّیتها فی جمیع أفراده» ترجمه: «حدّ در شرع مجازات مخصوصی است، (به درد آوردن بدن) به سبب آنکه مکلّف مرتکب گناه خاصی شده و شارع میزان آن را در تمامی افرادش مشخص نموده است.»
محقق سبزواری در مورد حدّ نیز چنین گفته است: «مشهور در میان فقها این است که هر آنچه مجازاتش معین است، حدّ نامیده میشود و هر آنچه این گونه نباشد، تعزیر است؛ ناگزیر این معیار غالبی است. در غیر این صورت در شرع تعزیرات مخصوصی وارد شده است که میزان معین شرعی دارند …، از این رو، حدّ را به دو بخش تقسیم میکنند: حدّ به معنای خاصّ و حدّ به معنای عام که تعزیرات را در بر میگیرد.» گلپایگانی گفته است: «حدّ مجازاتی است که کمی و زیادت در آن ممکن نیست و حاکم در شدّت و ضعف آن اختیاری ندارد.» لذا آنچه به طور فشرده در این رابطه میتوان گفت همان است که مرحوم محقق حلّی در کتاب ارزشمند شرایع الاسلام بیان نمودهاند: «هر آنچه که مجازات معینی (ضبط شده) دارد، حدّ نامیده میشود و هر آنچه مجازات معینی (ضبط شده) ندارد، تعزیر نامیده میشود.» آنچه از بررسی معنای لغوی، قرآنی، روایی و فقهی حدّ به دست میآید، این است که در مورد واژه حدّ و حدود، حقیقت شرعیهای وجود ندارد و شارع آن را در همان معنای لغویاش که مانعیت بوده به کار برده است.
البته شایان ذکر است که حدود اگرچه در زمرهی حقوق کیفری در اسلام به شمار میروند، اما این حدود بر مجرمانی اجرا میشود که قلم تکلیف از آن ها برداشته نشده باشد، یعنی اینکه دارای شرایط عامهی تکلیف باشند، بنابرین در فقه جزایی اسلام هیچگاه برای مرتکبین جرم و معصیت در صورتی جاهل، نابالغ، مجنونِ، مکرّه،ِ مضطر، ناتوان فکری و … باشند، مجازات مقرر نشده است.
وبلاگ مهرداد آقاجانی، مشاور و روانشناس...
برچسب : نویسنده : noshkharo بازدید : 93